علمی-فرهنکی-هنری-ورزشی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ صفحات وبلاگ لوگو آمار وبلاگ
عظمت ماه رمضان
اسامیمعصومین: حضرت محمدسلام الله علیه و آله ،امیر المومنین علیه السلام ، حضرت فاطمهعلیها السلام ،امام حسن علیه السلام ، امام حسین علیه السلام ، امام سجادعلیه السلام ، امام باقرعلیه السلام ، کلید واژه:صلوات، شب قدر، برکات ماه رمضان، ارزش عمر، ابراز فقر، جنگ های امیرالمومنین علیه السلام
قال الله تبارک و تعالی: «و اذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوة دعان فلیستجیبوا لی و الیومنوا بی لعلهم یرشدون و قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ُ عَلِی خَیرُ الْبَشَرِ فَمَنْ أَبَى فَقَدْ کَفَرو عَلِی مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِی یدُورُ مَعَهُ حَیثُ مَا دَار» بشنو از نـی چـون حکایت می کند و از جـدایی هـا شـکایـت مـی کـند از نـیسـتـان تــا مــرا ببـریـده انــد از نـفـیرم مـرد و زن نالیـــــده انـد هر که او از هـمـنوایی شــد جـدا بینوا شد گر چـه دارد صــد نــوا همنشینی خویشی و پیوندی اسـت یار با نامحرمان چون بندی است ای بسا هـنـدو و تـرک هـم زبـــان ای بسـا دو ترک چون نامحرمان پس زبان محرمی خود دیگراست هم دلی از هم زبانی خوش تراست ****
ذکر صلوات همه وقت و همه جا، خصوصا در ماه رمضان و خصوصا شب های قدر خیلی سفارش شده است. در روایت هست که دعا مستجاب نمی شود بالا نمی رود مگر این که دعا ضمیمه این ذکرشریف بشود. در منتهی الامال محدث قمی نقل کرده است که شب نوزدهم حضرت امیر مداومت بر ذکر صلوات داشته اند. صلوات بدی ها را تبدیل به خوبی می کند. ظلمت ها را تبدیل به نور می کند. روایت داریم: یک شخصی خدمت امام صادق علیه السلام عرض کرد: آقا من توفیق کردم که وارد خانه کعبه شدم. (مکانی به این مقدسی، که محل ولادت آقا امیرالمومنین علیه السلام است) ولی چون قبلا پیش بینی نمی کردم اعمال داخل کعبه را یا نگرفته بودم. نشستم صلوات بر محمد و آل محمد فرستادم. آقا آیا بهره و ثوابی از این کارم برده ام. امام صادق علیه السلام فرمود: شما از داخل کعبه بیرون آمدی در حالی که ثواب و حسنه شما از همه آن ها بیشتر بود. امشب اولین شب از شب های قدر است و انشاءالله قدر بدانیم. «لَیلَةُ الْقَدْرِ خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْر»(القدر/3) اگر هیچ سندی مدرکی برای فضیلت شب قدر نباشد، همین یک جمله آیه مبارکه سوره قدر کفایت می کند. شب قدر از هزار ماه هم بالاتر و برتر است. حالا چه قدر هم برتری دارد نمی دانیم. روزهای آخر ماه رمضان، پیامبر ما بستر رختخوابش را جمع می کرد، و شش دانگ خودش را وقف خدا می کرد. دهه آخر را در مسجد معتکف می شدند. یک سال جنگ بدر در بین ماه رمضان اتفاق افتاد. حضرت نتوانستند اعتکاف را در ماه رمضان برگزار کنند، سال بعدش دو دهه معتکف شدند. یعنی اینقدر برای وقوف در مسجد و ذکر خدا و یاد خدا و عبادت اهمیت قائل بودند. پیامبر ما می فرماید: اگر مردم قدر ماه مبارک رمضان را می دانستند، می گفتند: ای کاش همه سال رمضان بود. در این ماه خوابت نفس کشیدنت عبادت است. آقا امیرالمومنین علی بن ابیطالب صلوات الله و سلام الله علیه می فرماید: فضیلت ماه مبارک رمضان بر بقیه ماه ها مثل فضیلت ما امام هاست بر بقیه مردم است. هیچ کسی، هیچ شخصیتی، با پیامبر و اهل بیت و چهارده معصوم قابل قیاس نیست. در روایات می فرماید: ما را با هیچ کسی قیاس نکنید. یعنی فضیلت ماه مبارک رمضان را با بقیه ماه ها مقایسه نکنید. پیامبر اکرم سلام الله علیه وآله فرمود: محروم شقی بدبخت کسی است که از آمرزش خدا در این ماه مبارک رمضان محروم بشود. قدر این مجالس، این حالات، این گریه ها، را بدانید. گاهی یک قطره اشک یک دریای آتش را خاموش می کند. روایت داریم: روز قیامت یک بنده گنهکاری را می آوردند که خیلی گناهش زیاد بوده است. همان طوری که یک جماد مثل دروبین می تواند عکس و صورت و تصویر ما را ضبط کند و بعدا پخش کند، خدا این قدرت را دارد که به اعضای ما این قدرت را بدهد که خود اعضا و جوارح ما فیلمبرداری بکنند. یا به نطق بیایند. «أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَی ء» (فصلت/21) انسان به اعضا و جراحش میگوید چرا برعلیه من شهادت می دهید؟ «لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَینا» (فصلت /21) می گویند: این کار خدا بود. سنگ ریزه چه طور در دست پیامبر سلام الله علیه وآله شهادتین گفت؟ این مژه های چشم می گویند: بار پروردگارا ما هم یک شهادتی داریم. یک شبی این بنده تو بلند شد، به یاد گناهانش افتاد و ناله کرد. آن قدر گریه کرد که ما تر شدیم. خدای متعال می فرماید: چون که این از خوف من گریه کرده، او را به طرف بهشت بر گردانید. دریای رحمت الهی به موج می آید و این بنده را برمی گردانند. این شب ها شب سازندگی است از خدا بخواهیم این نفس اماره، این شیطان ما را مغلوب نکند. فرمود: در ماه رمضان درهای بهشت باز است. درهای جهنم هم بسته است. شیطان هم در غل و زنجیر است. خدا را به صاحب امشب مولی الموحدین امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه الصلاة و السلام قسم می دهیم که داغ جهنم را به دل همه ما بگذارد. و داغ بهشت را به دل هیچ کداممان نگذارد. این شب ها و این لحظه ها یکی از کارهای مهم توبه و استغفار است. جوانان عزیز قدر بدانید. "در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبریست" در پیری هم مهم است. اما در جوانی خیلی مهم است. در جوانی که انسان غرائزش تر و تازه است و هر کاری ازش می تواند انجام بگیرد، این بیاید در خانه خدا ناله بکند، گریه بکند. ما حدیث داریم: ثواب دو رکعت نمازی که جوان می خواند، هفتاد برابر آن نمازی است که انسان پیر و مسن می خواند. در روایت داریم: گناهای جوانها را خدا زودتر می آمرزد. روایت داریم: باز آنهایی که زیر هیجده سال هستند، خدا زودتر می آمرزد. حالا از افراد پیر و مسن انتظار و توقع بیشتر است، اما کسی که سنش کمتر است ممکن است تجربه ندارد، جهالت دارد. خدای متعال هم سریع الرضاست. کریم العفو است. عظیم المن است. در این شب ها خیلی جای امیدواری است. نباید به خودمان خوشبین باشیم. باید به خدا خیلی خوشبین باشیم. خودمان از خودمان مایوس باشیم. چه عیبی دارد خودمان را مورد اتهام بدانیم یعنی مقصر بدانیم. هر چی بدی است را به خودمان نسبت بدهیم. اما خدای خوبی داریم. میزبان خوبی داریم. واسطه های خوبی داریم. خدا در قرآن می فرماید: «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر»(الضحی /10) سائل را از در خانه ات نران، دور نکن. امام سجاد علیه السلام در دعای ابو حمزه می فرماید: «چه فبعزتک لو ان طهرتنی ما برحت من بابک ولا کففت عن تملقک لما الهم قلبی من المعرفة بکرمکک و سئت رحمت یا کریم»اگر فرض خدا تو من را از در خانه ات برانی، من کجا را دارم که بروم. اگر نهیب بزنی، ردم کنی، در را ببندی، من این در را ول نمی کنم. گفت پیغمبر که چون کوبی دری عاقبت زآن در برون آید سری امام سجاد علیه السلام می فرماید: خدایا اگر من را نهیبم بزنی، ردم هم بکنی، در هم ببندی، من این حرف ها سرم نمی شود، من گدای سمجی هستم. «لا کففت عن تملقک»من چاپلوسی می کنم. به در خانه ات اینقدر سر می سابانم، این قدر ناله می زنم که به رویم باز کنی. چون معرفت در قلب من آمده که تو خیلی آقایی، کریمی، بزرگوار هستی. به خدا قسم ما جز خدا، کسی را نداریم. یک لحظه نفسمان بند بیاید، ما را در خانه نگه نمی دارند. فوری می برند در سردخانه می گذارند. یاد بیاوریم ان زمانی که ما را در کفن می پیچند. در چاله ای به نام قبر می گذارند. آنجا کی به در من و شما می خورد. آقا این کاغذها و اعلامیه ها و قبرها را نگاه بکنید، نصف افرادی که میمیرند یا میان سال هستند یا جوان هستند. لذا هر سال را احتمال بدهید، سال آخر باشد. برای توبه و استغفار سنگ تمام بگذاریم. یاد بیاریم آن زمانی که ما را در چاله قبر تک و تنها رها می کنند و می روند. کی به درد ما میخورد؟ «الهی و ربی من لی غیرک»غیر از خدا، غیر از اولیاء خدا، کی به درد ما می خورد؟ جز خدا و اولیاء خدا هر کس و هر چیزی هست، ما ازش جدا می شویم. همان پدری که یک عمر در این خانه خون دل خورده زحمت کشیده، همان مادری که شصت سال هفتاد سال واقعا خون جگر خورده برای بچه هایش کار کرده است، اما وقتی که نفسش بند آمد همان دختر می ترسد که در خانه او را نگه دارد. ما مثل یک شمعی می مانیم که در شرف آب شدن و خاموش شدن هستیم. این شمع دارد تمام می شود. اگر با این شمع یک چراغ دیگری برای آن عالم روشن کردی، کردی. نکردی در ظلمات و تاریکی می مانی. از روزی که ما به دنیا آمدیم با سرعت به طرف آخرت و مرگ می رویم. آخرت و مرگ هم به طرف ما می آید چه قدر زود هم به هم می رسیم. عن قریب است که از ما اثری باقی نیست. بیاییم به فکر آخرت باشیم. زاد و توشه تهیه کنیم. الگوی ما باید امیر المومنین علیه السلام باشد. حضرت چقدر عبادت می کرد! چقدر نماز می خواند! چقدر قرآن می خواند! «علی مَمْسُوسٌ فِی ذَاتِ اللَّه»این حدیث را اهل سنت هم نقل کرده اند. که پیامبر خدا، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام ذوب شده در ذات خداست. گفت: "خاک بر فرق من و تمثیل من" در عشق های مجازی یک کسی که عاشق کسی می شود، راه رفتنش، حرکتش، حرف زدنش، رنگش و بویش، لباس پوشیدنش، طرز کارش، طرز فکرش، همه مثل کسی که دوستش دارد می شود. امیرالمومنین علیه السلام همه وجودش را عشق خدا، محبت خدا ذوب کرده بود. و فانی در خدا شده بود. همه وجودش وجود خدا شده بود. خود امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «أَنَا قَلْبُ اللَّهِ الْوَاعِی»من قلب نگهدارنده خدایی هستم. یعنی من از خودم هیچ چیز ندارم. پیامبر خدا صل الله علیه و آله می فرماید: اگر کسی می خواهد به مرده راه رونده نگاه کند، به علی بن ابیطالب علیه السلام نگاه بکند. یعنی علی علیه السلام کسی هست که همه هستی اش را به خدا داده و حیاتش از حیات خداست. فانی فی الله و باقی بالله یعنی هیچ نمایی از خودش ندارد. هیچ نفسانیتی در او نمود ندارد. ظهور لا اله اله الله است. مگر بی خود کسی خانه زاد خدا، مولود کعبه می شود. یعنی این شخصیت مظهر تمام نمای خداست. دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین به علی شناختم من به خدا قسم خدا را اگر کسی می خواهد خدا را ببیند باید صفات و اسماء و حرکات امیر المومنین علیه السلام را نگاه بکند. همه وجودش رنگ و بوی خدایی است. امیرالمومنین علیه السلام عرضه به خدا می دارد: «یا حنان و یا منان»منان یعنی ای خدایی که به همه ما منت داری. ما همه بدهکاریم هیچ وقت از خدا طلبکار نباشیم. همیشه بگو خدایا من بدهکارتم. من مقصرم من کوتاهی کردم. اگر عبادت جن و انس را هم به جا آوردی، بگو خدایا من مدیون و بدهکار توأم. ما را غرور و عجب نگیرد. «فیاذاالمن و لا یمن علیه»ای خدایی که به همه منت داری و هیچ کس به تو منت ندارد. بیا منت بگذار و ما را از آتش جهنم آزاد کن. ما را وارد بهشت کن. «حنان حنین»یک مادری که روی محبت دست دراز می کند با محبت بچه اش را به آغوش و سینه می کشد. راجع به حضرت زهرا سلام الله علیها این تعبیر آمده که وقتی حسنین علیهم الصلاة و السلام خودشان را روی سینه مادر انداختند. «انها حَنَّتْ وَ أَنَّتْ وَ مَدَّتْ یدَیهَا»حضرت یک ناله جانسوزی کردند بندهای کفن باز شد، حسنین را به سینه چسباندند. این تعبیر به حنان و حنین ناله ای که ازروی شدت و شعف و اشتیاق باشد. امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: «المقبل علی من اعرض عنه» یعنی خدای مهربانی که رو می آورد به آن بنده فراری. این عبدی که می خواهد فرار کند، خدا راه های زیادی می گذارد که این را برگرداند، نجاتش بدهد.صد و بیست و چهار هزار پیامبر فرستاده، این همه کتاب های آسمانی، این همه وعاظ، این همه رفقای خوب، جلسه خوب گذاشته که ما را هدایت کند. فکر می کنی شما آمدی، خدا شما را آروده است. اگر نمی خواست جواب بدهد که ما را نمی آورد. علامت پذیرش و قبولی این است که دعوت می کنند. گر می برندت واصلی گر می روی بی حاصلی به خدا خیلی خوشبین باشیم. «اظهر الجمیل ستر القبیح لم یواخذ بالجریره لم یهتک الستر»خدای ما خیلی مهربان است. ای خدایی که خوبی ها را ظاهر می کنی. ای خدایی که بدی ها را می پوشانی. ای خدایی که گناهان را مواخذه نمی کنی. ای خدایی که عفو و کرمت زیاد است. ای خدایی که پناه همه گناه کارها هستی. «یا ملجا العاصین»ای خدایی که پناه همه گناه کار ها هستی. ای کسی که از همه جا طردت کردند همه درها را به رویت بستند خدا می گوید: بیا از از همه جا تو را راندند من بغلت می کنم. من دستت را می گیرم. «یا ملجا کل مطرود»«یا اجود الاجودین یا اکرم الاکرمین یا ارحم الراحمین یا ارئف من کل رئوف یا احب من کل»خدایا «خلصنا من النار یا رب»ما را از آتش جهنم نجات بده امشب آخرین شبی است که امیر المومنین علیه السلام روی پای خودشان ایستادند، توانستند نماز بخوانند. از صبح امروز دیگر امیرالمومنین علیه السلام در جایشان نتوانستند بایستند. دیگر نمازشان را نتوانستند ایستاده بخوانند. از امام باقر علیه السلام پرسیدند: آقا پیامبر هم جنگ زیاد داشتند امیر المومنین هم در طول خلافتشان جنگ زیاد داشتند، آیا جنگ های پیامبر سخت تر بود یا جنگ های امیر المومنین علیه السلام سخت بود؟ فرمود: جنگ های امیر المومنین سخت تر بود. چون پیامبر با بت پرست ها می جنگید. اما امیرالمومنین علیه السلام با کسانی مثل خوارج نهروان که ادعای مسلمانی می کرند می جنگید. طلحه و زبیر و همسر پیامبر در مقابل امیرالمومنین علیه السلام ایستاند. خوارج نهروان نماز شب هم می خواندند. این شب ها و روزهای آخر ماه بارها می فرمودند: این ماه دیگر ماه آخر عمر من است. و من به این زودی دیگر از دنیا خواهم رفت. می فرمودند: نزدیک است که محاسن من با خون سرم رنگین و خضاب بشود. خودشان بارها خبر می دادند. در مثل شب نوزدهم حضرت سعی می کردند، بیدار باشند. اما می فرماید: یک چند لحظه ای چشم من روی هم رفت و خواب بر من غلبه کرد «فَسَنَحَ لِی رَسُولُ اللَّه»در آن چند لحظه ای که من را خواب گرفت، پیامبر را در عالم خواب زیارت کردم. «یا رَسُولَ اللَّهِ مَا ذَا لَقِیتُ مِنْ أُمَّتِکَ مِنَ الْأَوَدِ وَ اللَّدَدِ»عرض کردم: یا رسول الله به شما شکایت می کنم از ستیزه جویی و رنج و دشمنی و کینه توزی امت که به من چه کردند. پیامبر خدا فرمودند: «ادْعُ عَلَیهِم»یا علی نفرین بکن حضرت فرمود: من دست به دعا برداشتم خدایا عوض این مردم، بهتر از این نصیبم کن. یعنی من را کنار پیامبر کنار حضرت زهرا سلام الله علیه ببر. و عوض من هم بدتر از اینها ب اینها برسان. کسی که مظهر حلم، کوه حلم و صبر و مقاومت است؛ دست به نفرین بردارد: خدایا من را از این مردم جدا کن. فرمود: صبر کردم همانند کسی که استخوان در گلو و خار در چشم داشته باشد. v ذکر مصیبت: امیرالمومنین علیه السلام امیرالمومنین سلام الله علیه هر شب مهمان یکی از بچه ها می شدند. شب نوزدهم نوبت از آن دختر بزرگوارشان ام کلثوم سلام الله علیها بود. حضرت وقتی مهمان شدند بعد از نماز مغرب سر سفره افطار نشستند. شب های آخر هم حضرت سه چهار لقمه بیشتر افطار میل نمی کردند. می پرسیدند: آقا چرا این قدر غذا کم میل می کنید؟ فرمود: چون ملاقات من با خدا نزدیک شده، می خواهم با شکم خالی خدا را ملاقات کنم. ام کلثوم می گوید: من یک ظرف شیر و یک مقدار نان جو و نمک خیلی غذای ساده آماده کردم. برای پدرم سر سفره آوردم. حضرت چشمشان به این شیر و غذا افتاد، شروع به گریه کردن کرد. مدتی آقا گریه کردند فرمودند: دخترم شما چه وقت دیدی سر سفره من دو نوع غذا باشد. قسم خورد من از این غذا میل نمی کنم، مگر این که یک رقمش را برداری. ام کلثوم می گوید: من ظرف شیر را برداشتم. حضرت چند لقمه ای از نان جو با آن نمک میل کردند و بعد بلند شدند. فرمودند: فرزندم هر کس خوشی و لذت های او در دنیا بیشتر باشد، روز قیامت هم حسابش طولانی تر خواهد بود. در حلال خدا حساب است، در حرامش هم عقاب است. بعد حضرت آماده عبادت و راز و نیاز با خدا شدند. امشب همه نوشتند حال امیر المومنین خیلی فوق العاده منقلب بود. گاهی مشغول ذکر، قرآن، دعا، گاهی هم می آمدند در حیاط به آسمان نگاه می کردند. با یک حالت انقلاب عجیبی می فرمودند:«اللَّهُمَّ بَارِکْ لَنَا فِی الْمَوْت»خدایا مرگ را بر علی مبارک بگردان. گاهی هم می فرمودند: «انا لله و انا الیه راجعون لا حول و لا قوة الا بالله» می فرمود: به خدا قسم من دروغ نمی گویم و به من دروغ هم گفته نشده است. امشب همان شبی است که به من وعده ملاقات دادند. من باید آماده بشوم تا نزدیک اذان صبح مشغول مناجات و راز و نیاز بودند. نوشتند: موقع نماز آقا وارد حیات و صحن خانه شدند، مرغابی هایی که در خانه بودند آمدند جلوی علی را گرفتند. آمدند از در حیاط بیرون بیایند، کمربند آقا به قلاب در گیر کرد و کمربند آقا باز شد. یعنی این در هم می گوید: علی علیه السلام امشب به مسجد نرو. اقا کمربندشان را محکم بستند «واشدد حیازیمک للموت»به خودشان خطاب ای علی کمرت را برای مرگ محکم ببند. مرگ در کمین هست و به زودی باید ملاقات کنی. حضرت زینب، ام کلثوم، امام حسن، این حالات و این حرکات را شنیده بودند؛ متاثر و نگران بودند. امام حسن علیه السلام حرکت کردند همراه پدر بزرگوارشان آمدند که همراهی کنند. اما امیرالمومنین علیه السلام راضی نبود که فرزندانش در موقع ضربت خوردن در کنارش باشند. به امام حسن علیه السلام فرمود: به حقی که به تو دارم شما برگردید. امام حسن علیه السلام را برگرداندند. امیر المومنین موقع اذان آمدند در مأذنه مسجد کوفه برای آخرین بار أذان گفتند. وقتی امیر المومنین اذان می گفتند، صدای دلبرایشان به همه شهر کوفه می رسید. آمدند در محراب عبادت مشغول نماز شدند. ابن ملجم هم گوشه ای خودش را مخفی کرد. این نانجیب هم شمشیری که هزار درهم داده بود تیز کرده بودند هزار درهم مسموم کرده بود و هزار درهم هم داده بود این را خریده بود. سم عجیبی بکار برده بود. موقعی که حضرت مشغول نماز شدند در موقعی که سر از سجده بلند کردند این نانجیب چنان ضربتی بر فرق و پیشانی امیرالمومنین علیه السلام زد که حضرت یک وقت فریاد زد: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ»به خدای کعبه رستگار شدم. یک وقت دیدند خروش از ملائکه آسمان و زمین بلند شد. درهای مسجد به هم خورد، باد و طوفان بلند شد. از آسمان ها جبرئیل ندا داد: «تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَی»به خدا قسم ارکان هدایت شکسته شد و در هم فروریخت. عروة وثقای الهی شکسته شد. فریاد و ناله و خروش از مردم بلند شد. من نمی دانم این ضربتی که این نانجیب ابن ملجم زد چه ضربتی بود! امیرالمومنین که در خیبر را از جا کند، دیگر از جا نتوانست بلند بشود. امام حسن سلام الله علیه و امام حسین سلام الله علیه امدند دیدن امیر المومنین سلام الله علیه خاک های محراب را به پیشانی و به فرق شکافته می ریزد. «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ وَ مِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً أُخْرى »آقا امام حسن سلام الله علیه سر پدر را در دامنش گرفت، شروع به گریه کردن، کرد. آقا چشماشان را باز کردند، فرمودند: حسنم گریه نکن، گریه تو ناراحتم می کند. تو را هم با زهر و سم به شهادت می رسانند. برادرت اباعبدالله سلام الله علیه را با شمشیر ستم به شهادت می رسانند. می گویند: یاران جمع شدند دیدن آقا نمی تواند روی پای خودش بایستد. امدن زیره بغل های آقا را گرفتند. حسیری آوردند، آقا را بلند کردند و روی حسیر گذاشتند. نقل می کنند، وقتی آقا را آوردند، به در خانه خواستند، وارد خانه کنند. فرمودند: اجازه بدهید من با پاهای خودم وارد خانه بشوم. دوست ندارم، بچه هایم، دخترم زینب من را به این حالت ببیند. طاقت دیدن این منظره را ندارد. عرض کنیم: یاامیرالمومنین سلام الله علیه شما طاقت نداری زینبت شما را به این حال ببیند، چه گذشت به دختر بزرگوارتون وقتی آمد بالای بلندی ببیند بدن برادر در گودی قتلگاه، نیزه دارها با نیزه، شمشیردارها، باشمشیر... لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ
- بحار الانوار /علامه مجلسی /38/188/ باب63- النوادر ...ص186 - بحار الانوار /علامه مجلسی/ 28/368/ تنبیه ...ص:360 - بحار الانوار /علامه مجلسی/39/313/ باب 88- کفر من سبه او تبرا منه صلوات الله علیه وما اخبر بوقوع ذلک بعد وما ظهر من کرامته عنده ...ص:311 - اقبال الاعمال /سید ابن طاوس /25/ دعاء بعد از کل فریضه ...ص:24 - بحار الانوار /علامه مجلسی /43/179/ باب7- ما وقع علیها من الظلم وبکائها وشکایتها فی مرضها الی شهادتها وغسلها ودفنها وبیان العله فی اخفاء دفنها صلوات الله علیهما ولعنه الله علی ظلمها ...ص:155 - بحار الانوار /علامه مجلسی/42/278/ باب127- کیفیته شهادته ع و وصیته وغسله والصلاه علیه ودفنه ...ص:199 - شرح نهج البلاغه /عبد الحمید بن ابی الحدید معتزلی/6/144/ خبر مقتل الامام علی کرم الله وجهه ...ص:113 - بحار الانوار /علامه مجلسی /42/239/ باب127- کیفیته شهادته ع و وصیته وغسله والصلاه علیه ودفنه ...ص:199 - بحار الانوار /علامه مجلسی/42/285/ باب127- کیفیته شهادته ع و وصیته وغسله والصلاه علیه ودفنه ...ص:199 . الکافی/شیخ کلینی/1/230/ باب ما أعطی الأئمة ع من اسم الله ...ص:230
موضوع مطلب : |
||